کد مطلب:301551 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:130

جمع بین اخبار و روایات این فصل


مطالب اول: اگر گفته شود كه در مقابل این اخبار روایت دیگری هست كه با آنها منافات و تناقض دارد و ارزش اصالت را فقط عمل می دهد و برای اعتقاد اهمیت چندانی قائل نیست، مانند فرمایش حضرت علی علیه السلام كه فرمود:

«دوست حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم كسی است كه از خداوند اطاعت كند هر


چند از نظر جسمی دور باشد و دشمن حضرت كسی است كه نافرمانی كند خدا را هر چند با آن حضرت نزدیكی و خویشاوندی داشته باشد» [1] .

و مانند حدیثی كه در كتاب «كافی» جلد 2 صفحه 143 در باب «طاعت و تقوی» آمده و نظائر آن، حال بین این روایات چگونه جمع می شود؟!

می گوئیم: فرمایش حضرت علی علیه السلام ناظر به كسانی است كه خود را به خاطر خویشاوندی به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شایسته مقام خلافت می دانستند. و چنانكه علامه مغنیه در شرح نهج البلاغه جلد 4 صفحه 173 و علامه خوئی در جلد 21 صفحه 143 می گویند.

ایشان (علامه خوئی) می گویند: حضرت علی علیه السلام در این جمله روش ساخته اند كه نزدیكترین مردم به حضرت رسول كسی است كه اطاعت خداوند متعال را بكند، و به این مطلب اشاره كرده اند كه شایستگی آن حضرت برای مقام خلافت به خاطر خویشاوندی به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیست بلكه به خاطر اطاعت از خداوند متعال است و خویشاوندی تنها ملا برای استحقاق مقام خلافت نمی باشد-چنانكه قریش و مخالفین از حضرت معتقد بودند،- بلكه خویشاوندی روحی و پویند معنوی ملاك تصدی خلافت و ولایت است.

و اما دیگر اخبار و روایات، محور اصلی آنها دو چیز است: یكی رعایت تقیه و خوش رفتاری با مخالفین تا باعث نفرت و روی گردانی آنان از ائمه و بدگوئی نسبت به پیشوایان خود شوند، چنانكه این مطلب از بیانات علامه مجلسی در «بحارالانوار» و «مراه العقول» در ذیل روایات و علامه مولی محسن فیض كاشانی به دست می آید.

مطلب دوم: كه به عقیده من مناسبت تر می باشد این است كه ائمه علیهم السلام ارشاد مردم مخصوصا پیروان خود را وظیفه خود می دانسته و


می خواستند آنان را به اخلاق شایسته و كردار و رفتار نیكو به سوی خداوند متعال سوق دهند جامعه را اصلاح و ایشان را براساس تقوی و دادگری و گسترش نیكی ها وایجاد روح همكاری و دیگر چیزهائی كه مورد توجه شارع مقدس بوده دعوت كنند، و آن چه از آنان انتظار می رفت همین بود زیرا متناسب با طینت پاك آنان و موافق با روحیاتشان بود، بلكه اشكال بر مخالفان و سركشان بد طینت و زشت باطن آنان است كه چگونه ممكن است به فكر كارهای خوب بوده و داعیه امر به معروف و نهی از منكر داشته باشند و كارهای نیك از آنان سر بزند.؟!!

اینكه ائمه علیهم السلام، شیعیان خود را به معروف امر كرده و از منكر نهی كنند امری طبیعی و معمولی است و جای تعجبی در آن نیست بلكه سخن درباره اخبار و روایاتی است كه پای امیدواری بیشتر را درباره آنان باز می كند كه در این باره به حمدلله به اندازه كافی صحبت كردیم.

و ما اگر از روی ناچار بخواهیم مثالی بزنیم چنین خواهیم گفت كه فرض كنید دو نفر بر مركبی سوار شده و در یك مسیر به راه می افتند یكی از آن دو راه را اشتباه كرده و به بیراهه می افتد و در عین حال می كوشد كه خود را به مقصد برساند و با اطمینان هر چه تمامتر بر تلاش خود می افزاید دیگری راه را درست پیدا كرده و در راه حركت می كند ولی به كندی و آهستگی راه می رود، معلوم است كه اولی به مقصد نمی رسد و هر چه بر شتاب خود بیفزاید از راه دورتر می شود و دومی خلاصه به مقصد خواهید رسید هر چند با زحمت و مشقت باشد، مثال شیعه با مخالفینش بدینگونه می باشد نه به گونه ای كه استاد مثال زده است.

در اینجا دو مطلب باقی ماند:

اول آنكه به نظر مرحوم استاد شهید مطهری با آن شناختی كه از میزان تحقیق و كاوش ایشان در زمینه معارف و فلسفه دینی داشته و تعمق و تدبری كه از ایشان سراغ داریم بعید است كه این روایات را ندیده و


با این روایاتی كه زینت بخش مجموعه های حدیثی است برخورد نكرده باشند، چگونه می توان گفت این احادیث را ندیده اند با اینكه برخی از اینها را در كتاب ارزنده خود «جاذبه و دافعه علی علیه السلام» آورده و در بخش اول كه سخن از نیروی جاذبه حضرت علی علیه السلام است در صفحات 35 تا 104 به طور مفصل شرح داده و از نقش محبت در تكوین شخصیت انسانی بحث كرده است، لكن ایراد این نظریه در این مساله ناشی از روح اصلاح طلبی و خیرخواهی اجتماعی ایشان است كه می خواهند جامعه اسلامی بر اساسی صحیح استوار باشد و لذا چنین بنظرشان آمده كه تنها اصلاح همین مطلبی است كه گفته و از لوازم منفی آن كه با عقیده ایشان منافات همین مطلبی است كه گفته و از لوازم منفی آن كه با عقیده ایشان منافات دارد غفلت ورزیده اند و من آن چه كه از ایشانسراغ دارم آنست كه ایشان در محبت خاندان پیامبران فانی و به حبل ولایتشان متمسك بوده است.

دوم: به برادران خود كه دوستدار خاندان پیامبرند سفارش می كنم كه این اخبار و احادیث را وسیله ای برای غرور و عجب خود نگیرند و این روایات موجب جرات و جسارت آنان بر معصیت پروردگار نشود، بلكه بر آنان است كه تقوی را پیشه خود ساخته و راه تلاش و كوشش را در پیش گیرند و به امیرالمومنین و حضرت زهرا و اولاد معصومین آنان سلام الله علیهم اجمعین اقتداء نمایند، چه كه آنان الگوی و انسانیت كاملند و مواظب باشند كه اصلا فكر گناه به مغز آنان راه نیابد تا چه رسد كه مرتكب گناه شوند، طوری نباشد كه دوستی آل محمد علیهم السلام را اظهار كرده وب ا اعمال خود با آنان مخالفت كنند. زیرا اعمال آنان هر روز بر حضرت بقیه الله عجل الله تعالی فرجه عرضه شده و مشاهده اعمال ناروای آنان موجب ناراحتی آن حضرت می شود، و به جان خود سوگند كه چه نیكو فرمود امام صادق علیه السلام به طوری كه از آن حضرت نقل شده است:


تعصی الاله و انت تظهر حبه

هذا لعمرك فی الفعال قبیح


تو نافرمانی خدا را می كنی و دوستی او را اظهار می داری به جان


خودت سوگند كه این از كارهای زشت است.


لوكان حبك صادقا لاطعته

ان المحب لمن یحب مطیع [2] .


اگر دوستی تو راستین می بود او را اطاعت می كردی چرا كه دوست نسبت به كسی كه دوست اوست مطیع می باشد.

در پایان بحث با آوردن دو حدیث شریف كه مشوق و محرك بر انجام كار و عمل و اطاعت است تبرك می جوئیم:

1- حضرت صادق علیه السلام فرمود: سزاوارترین مردم به پرهیزكاری آل محمد و شیعیان آنان می باشند تا دیگران به آنان اقتدا كنند. [3] .

2- حضرت صادق علیه السلام فرمود: هرگاه خواستی اصحاب مرا بشناسی نگاه كن به كسی كه پرهیزگاریش شدید بوده از خالقش ترسان و به ثوابش امیدوار است هر گاه چنین كسانی را دیدی آنان اصحاب من می باشند. [4] .



[1] نهج البلاغه، بخش حكمت ها، شماره 95.

[2] بحار الانوار 47 /24.

[3] بحارالانوار 68/ 167 و 190.

[4] بحارالانوار 68/ 167 و 190.